۱۳۸۷ مهر ۳, چهارشنبه

کارهای تکراری

چرا آدمها به راحتی کارهای تکراری شان را تکرار می کنند ؟ بعد به طور فجیعی سوتی می دهند اما هنوز سرشان را بالا نگاه می دارند ؟؟
...................
به حمید رضای عزیز : دوست من شعر قشنگی نوشتی اما ای کاش اینقدر تکراری نبود که من را یاد همین شهر در یکی از پستهای وبلاگ دوست قدیمی ام اندازد !! در همان پست کامنتی دقیقن با همین شعر دیده بودم ، تو هم نگاه کن شاید برایت اشنا باشد !! این پست را می گویم !!!
حتمن این شعر را خیلی دوست داری که هر جا برای اولین بار سر می زنی آن را کامنت می کنی ! شاید شده آی دی تو در دنیای وبلاگستان که با آن راحت تر شناخته می شوی !
بگذریم
فقط انگاری دنیا آنقدر کوچک است که بی هوا با کسانی تصادف می کنیم که انتظارش را نداریم
موفق باشی

۱۳۸۷ شهریور ۲۰, چهارشنبه

عنوان جدید ما

بعد از 3 سال تلاش و کوشش بالاخره توانستیم به عنوان دکتر خانوم نزدیک شویم و یک عنوان پوچ و مضحک دیگه هم به عناوین مبارک
بیفزاییم. به قول رفیقی عین مار چنبره زدیم رو هرچی عنوان و مدرکه!
ما که در طول عمر کثیفمان کار بیهوده زیاد کردیم اینم روش؟؟؟؟؟؟؟؟
فقط این روزا جای یکی خیلی خالیه که میگفت آرزوش قبولی ما در
مقطع دکتراست.
چقدر دلم میخواست دنیا اینقدر برای ما بزرگ نمیشد و یه روزی باهاش
چشم تو چشم میشدم و میگفتم:رفیق نیمه راه نامرد من بدون تو به همه جا رسیدم بدون تو وکیل شدم بدون تو سر دفتر شدم بدون تو دکتر شدم
و شاید یه روزی هم بدون تو و با یکی غیر از تو طعم خوشبختی رو
بچشم اما تو بدون من چی شدی؟؟؟!!!!!!!!!