فراموشم نشد یک عمر آغوشت شدم اما در آغوشت فراموشت
فراموشت شدن تاوان سنگینی است برای بوسه ای از بوی تن پوشت
مرا لب تشنگی دادی و سیرابم تمام تشنگی های تنم نوشت
من عادت میکنم اما رهایم کن از این تصویر بی رویای مغشوشت
من عادت میکنم اینطور میگویند به جای خالی لبخند خاموشت