۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

خاطره و یلدا

اول از همه یلدای همه مبارک و بعدشم منظورم از یلدا و خاطره نام دو تن از اناث نیست بلکه یاد ایام و طولانی ترین شب سال منظورمه و پیرو پست پروشات عزیز که خواسته بود من خاطره بگم والله من همیشه شب یلداهارو با مادرخانومی تنها بودم حتی قبل از مزدوج شدن اخوی عزیز و دوتایی بساط آجیل و میوه و شام و هندوانه و انار و فال حافظمون به راهه و امشب که تازه با مادر خانومی هم قهرم و داریم خوراکی هامونو جدا توی اتاق میخوریم یه تفال میزنم به حافظ:
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت          بازآید و برهاندم از بند ملامت
خاک راه آن یار سفر کرده بیارید             تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت
امروز که در دست توام مرحمتی کن       فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت
حاشا که من از جور و جفای تو بنالم       بیداد لطیفان همه لطفست و کرامت
کوته نکند بحث سر زلف تو حافظ         پیوسته شد این سلسه تا روز قیامت
بهترین خاطره امسال من خاطره تولدمه که دوستای خوبم منو حسابی غافلگیر کردن و اصلا انتظارشو نداشتم و بازم توی این طولانی ترین شب سال از همشون ممنون بخاطر ساختن این خاطره خوب...

۱ نظر:

Mental Stripes گفت...

امشب منم تنهام با پدرم
.
.
.
يلدا مبارك