۱۳۸۹ بهمن ۲۱, پنجشنبه

یک نظر

دیشب یکی از دوستان قدیم که زمانی خیلی برام باارزش بود بهم گفت که من هنوز دوست دارم و نمیتونم فراموشت کنم.نمیدونم باید این حرف رو باور کرد یا نه اما حتی اگه راست هم بگه دیگه خیلی دیره واسه گفتن این حرفا چون اون احساسی که نسبت بهش داشتم دیگه برنمیگرده ولی واقعا چی میشد اگر اون زمانی که واقعا دوستش داشتم و میخواستم بمونه میموند...چی میشد اگه این حرفارو اون موقع میگفت...
همیشه همینه و وقتی کسی میفهمه که تو دوستش داری ازت فرار میکنه و احساست رو پس میزنه و وقتی میبینه تو دیگه رفتی و خبری ازت نیست تازه میفهمه که بودنت چقدر مهم بوده...
یک نظر بر یار کردم یار نادیدن گرفت...

هیچ نظری موجود نیست: