نمیدونم این روزا با وضعیتی که واسه بلاگفا پیش اومده کسی اینجارو میخونه یا نه،اما من مینویسم همچنان...دلتنگم عجیب برای مریم گلی که از احساسش اینجا مینوشت و از دوست داشتن اما حالا مریم گلی دیگه نمیتونه کسی رو دوست داشته باشه و نمیتونه عاشق باشه.حالا مریم یاد گرفته الکی ادای دوست داشتن رو دربیاره و خوب هم نقشش رو بازی میکنه...مریم گلی یاد گرفته هیچ کس رو باور نکنه و قبل از اینکه بازی بخوره،بازی بده...مرسی از همه اونایی که باورهامو ازم گرفتن و بهم دورو بودن رو یاد دادن...
و اما من باب استاد سفارشی فقط بگم تصور کنید یه دانشگاهی ازتون دعوت کنه واسه تدریس یه درسی و ابلاغشم صادر بشه و جلسه اول ساعت هشت صبح بری خارج از تهران که دیر به کلاست نرسی،بعدش جلوی چشمت درس تورو بدن به یکی دیگه و بگن ببخشید ایشون سفارش شده دکتر فلانی هستن و شوما برو فلان درس رو که اصنم تو تخصصت نیست و هیچی هم ازش نمیدونی تدریس کن!!!!!!!!!!!بیچاره دانشجوها یا بیچاره اساتیدی مثل ما که هیشکی سفارشمونو نمیکنه...شایدم بیچاره مدیر گروهی که باید به همه ما جواب پس بده...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر