۱۳۸۹ فروردین ۲۵, چهارشنبه

بازگشت دايناسورها

بالاخره پس هز يك سال و اندي سر دفتر بودن و به باد دادن تمام پس اندازه خانواده كه فكر كرده بودن بزودي پولدار ميشيم(آخه منو چه به بيزنس )به سمت شغل شريف وكالت برگشتيم هرچند اينطرفم خبري نيست. يعني با اين جو مافيايي دادگستري و سازمان ثبت امثال ما كه صداقت و شرافت از قيافمون ميباره كلا الافيم و بايد بكشيم كنار.
البته منظورم از دايناسورها خودم نبودا منظورم وكلاي شريفي بودن كه بايد باهاشون كار كنم...
ولي منو حنا كلا بهم مياييم هم از لحاظ ز گهواره تا گور جستن دانش هم بيزنس كردنمون هم آن تايم بودنمون هم عاشقيمون و....من اگه پسر بودم حتمت با حنا جوني علوسي ميكردم.
امسال انگار داره سال خوبي ميشه آخه من بعد از مدتها يه پرونده گرفتم البته بخورم اون پروندمو...مارمولك عزيز هم رفت سر كار و امروز مارمولك ماشين خريد و امروز به نام پسر ماشينشو نامگذاري كرديم.
اميدوارم واسه همه سال خوبي باشه.

۱ نظر:

ندای غرب (میثم منیعی) گفت...

بهتون تبریک می گم امیدوارم تو کارتون موفق باشید .