۱۳۸۸ اسفند ۲۴, دوشنبه

يك روز فراموش شدني

خيال نكن نباشي بدون تو ميميرم


گفته بودم عاشقم حرفمو پس ميگيرم

خيال نكن نموني كارم ديگه تمومه

ليلي فقط تو قصه است جنون ديگه كدومه

كي گفته تو نباشي ستاره بي فروغه

بذار همه بدونن كه عاشقي دروغه

عروسكي ميخواستي رو طاقچه تون بكاريش

وقتي بازي تموم شد كنج اطاق بذاريش

ديگه براي موندن اطاق تو شلوغه

عروسكا بدونين كه عاشقي دروغه

خيال نكن نباشي بدون تو ميميرم

گفته بودم عاشقم حرفمو پس ميگيرم



امروز از عصر كه دختر خاله عزيز زنگ زد و خواست به خاطر خاطرات امروز دلداريم بده تا حالا 100بار اين آهنگ رو گوش دادم و ميخوام بگم آ عزيزم اين حرف دل امشب منه برخلاف همه سالاي پيش...

امروز برام يه روزي بود مثه روزاي ديگه و از صبح با حناي عزيز با هم بوديم و سر سفره هفت سين دانشگاه كلي فيلم و عكس گرفتيم و شاد و خندون اومدم خونه.

1ساعتي بود كه ديگه راحت خوابيده بودم و داشتم به برنامه هاي عيدم فكر ميكردم كه با صداي زنگ تلفن از خواب بيدار شدم و گوشي رو كه برداشتم دختر خاله عزيز با صدايي نگران گفت ببخشيد كه دير زنگ زدم تا دلداريت بدم(يه دفه اون گربه كه موقع دلهره تو دلم كوهي از رختارو ميشوره شروع كرد به چنگول زدن)گفتم دلداري واسه چي؟مگه چي شده؟

دختر خاله عزيز داد زد نگو كه يادت رفته امروز چه روزيه!

خداييش يادم رفته بود تا اينكه ايشون به يادم آوردن كه هر سال در چنين روزي ما در حالت كما بوديم و دوستان و رفقا بايد ساعتها پاي درددلها و گريه زاري ما نشستن و همدردي ميكردن...

امروز تولد آ عزيز بود و مطمئنم كه خودشم تا اين لحظه منتظر پيامكي زنگي از جانب ما بود.اما رفيق ديگه اون روزا تموم شد ديگه يكي جاتو گرفته...

هرچند كه امروزم مثه تمام روزاي مهم ديگه س عزيز كنارم نبود و حتي نتونستم 2دقيقه تلفني باهاش حرف بزنم اما خوشحالم كه امسال سر سفره هفت سين منم 1 س دارم.

آ عزيز در هر حال تولدت مبارك هرچند من ديگه روز تولد تو يادم نيست و برام مهم هم نيست و حتي فردا هم كه چهارشنبه سوريه ديگه به ياد چهارشنبه سوري سال 83 نيستم و نخواهم بود...

هیچ نظری موجود نیست: