۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۱, جمعه

كوچه علي چپ

اين روزا اغلب در كوچه علي چپ پرسه ميزنيم.عجب جايي ايست اينجا و وا حسرتا كه تا به حال از اين مكان مقدس غافل بوديم.
اينجا از درو ديوار توجيه ميبارد و ديگر هيچ سوال بيجوابي وجود ندارد.
وقتي اينجام ميدونم تو كه نيستي به فكرمي و اصلا حتي يه لحظه ام فكر نميكنم آدم ديگه اي تو زندگيته.وقتي اينجام دليل تنهاييم اينكه تو دوستم داشتي و اگه رفتي بخاطر خودم رفتي.
آخ كه چقدر اينجا خوبه اگه زودتر اومده بودم اينجا اينقدر با هم دعوا نميكرديم چون ميدونستم اگه ميگي من فقط قراره تنهايياتو پر كنم منظوري نداري و عاشقمي كه اين حرفارو ميزني وگرنه قصد توهين كه نداري اصلا...
اما موسيقي مناسب من تو اين كوچه  ترانه گوگوشه كه ميگه:
من به خواستنت دچارو تو به مرگ كوچه سر خوش
ردپات مونده رو قلبم شب بي من رفتنت خوش
يه طرف كابوس عشقو يه طرف بهت هميشه
هر چي ابر خون چكيده است تو چشام خلاصه ميشه
جاده ها دل نگرانن كه تو برگردي دوباره
انگار اين جهان بجز تو حرف تازه اي نداره
بعد تو تنها به يادت همه شبهام سپري شد
هرچي خوندم و نوشتم قصه در به دري شد
من به بي توايي دچارو تو به مرگ كوچه سرخوش
ردپات مونده رو قلبم شب بي من رفتنت خوش

هیچ نظری موجود نیست: