روزي كه تو وارد زندگيم شدي دنيامو زيرو رو كردي .وقتي رفتي بازم دنيامو زيرو رو كردي.تو رفتي و من بهت زده موندم با هزارتا سوال بي جواب...اون روزا رو فراموش نميكنم چون اعتماد به نفسمو ازم گرفتي .حالا امروز بعد از اين همه سال انتظار و تكرار اون سوالا تو ذهنم فقط با يه جمله اون اعتماد به نفسو بهم برگردوندي و بازم زندگيمو زيرو رو كردي.
تصميممو گرفتم ميخوام تو اون دوست پسر ريباندي باشي كه پروشات عزيز تو وبلاگش خواسته و من واقعا نياز دارم براي فراموش كردن "س"...عجب دنياي عجيبيه تا چند ماه پيش به س از دوست داشتن تو ميگفتم و حالا س اونقدر اومده بالا كه تو وسيله اي ميشوي تا فراموشش كنم!همينه رسم روزگار همينه.گفتي مطمئني كه س هم پشيمان خواهد شد مثل تو اما پشيماني امروز تو چه سودي براي من داره؟نه اين پشيموني ديگه جاي س رو به تو نميده ديگه نميتوني برگردي سرجاي اولت!و به زودي يكي هم جاي س رو ميگيره و راه بازگشت اونم بسته ميشه.
تو گفتي از اينكه منو رها كردي و يكي ديگه رو براي زندگيت انتخاب كردي پشيموني.اين حرفت بهم ثابت كرد كه هنوز خداجوني به فكرمه.مرسي كه اينو بهم گفتي چون تمام اين روزا و ماهها و سالا منتظر شنيدن اين جمله بودم.اين شيريني رو هر دقيقه با اين ترانه گوگوش عزيز مزمزه ميكنم كه:
اگر ديوانگي كردم دلم خواست زخود بيگانگي كردم دلم خواست
اگركه اعتماد چشم بسته بر خصم خانگي كردم دلم خواست
اگر تا اوج خودسوزي پريدم نظر كرده به بال عشق بودم
اگر لب تشنه از دريا گذشتم به دنبال زلال عشق بودم
بغير از من خود خوش باور من كسي منت نداره بر سر من
كسي حال مرا هرگز نفهميد دليل گريه هايم را نپرسيد
گناه عالمي را بردم از ياد گناهم را كسي بر من نبخشيد
كسي بر حلقه اين در نكوبيد من و شب پرسه هاي تلخ ترديد
در آن درياي بي پايان ظلمت صداي يار بيداري نپيچيد
بغير از من خود خوش باور من كسي منت نداره بر سر من
در ان تنهايي بيرنگ و ممتد به دلداري كسي از در نيامد
من تنهاي من تنها كسي بود كه هرشب در اتاقم پرسه ميزد
اگرچه از شما خانه خرابم دچار ياوه هاي بيجوابم
به خود اما به آنهايي كه بايد بدهكاري ندارم بيحسابم
پشيمان نيستم از آنچه بودم پشيمان نيستم از ماجرايم
همين هستم همين خواهم شد از نو اگر بار دگر دنيا بيايم
تصميممو گرفتم ميخوام تو اون دوست پسر ريباندي باشي كه پروشات عزيز تو وبلاگش خواسته و من واقعا نياز دارم براي فراموش كردن "س"...عجب دنياي عجيبيه تا چند ماه پيش به س از دوست داشتن تو ميگفتم و حالا س اونقدر اومده بالا كه تو وسيله اي ميشوي تا فراموشش كنم!همينه رسم روزگار همينه.گفتي مطمئني كه س هم پشيمان خواهد شد مثل تو اما پشيماني امروز تو چه سودي براي من داره؟نه اين پشيموني ديگه جاي س رو به تو نميده ديگه نميتوني برگردي سرجاي اولت!و به زودي يكي هم جاي س رو ميگيره و راه بازگشت اونم بسته ميشه.
تو گفتي از اينكه منو رها كردي و يكي ديگه رو براي زندگيت انتخاب كردي پشيموني.اين حرفت بهم ثابت كرد كه هنوز خداجوني به فكرمه.مرسي كه اينو بهم گفتي چون تمام اين روزا و ماهها و سالا منتظر شنيدن اين جمله بودم.اين شيريني رو هر دقيقه با اين ترانه گوگوش عزيز مزمزه ميكنم كه:
اگر ديوانگي كردم دلم خواست زخود بيگانگي كردم دلم خواست
اگركه اعتماد چشم بسته بر خصم خانگي كردم دلم خواست
اگر تا اوج خودسوزي پريدم نظر كرده به بال عشق بودم
اگر لب تشنه از دريا گذشتم به دنبال زلال عشق بودم
بغير از من خود خوش باور من كسي منت نداره بر سر من
كسي حال مرا هرگز نفهميد دليل گريه هايم را نپرسيد
گناه عالمي را بردم از ياد گناهم را كسي بر من نبخشيد
كسي بر حلقه اين در نكوبيد من و شب پرسه هاي تلخ ترديد
در آن درياي بي پايان ظلمت صداي يار بيداري نپيچيد
بغير از من خود خوش باور من كسي منت نداره بر سر من
در ان تنهايي بيرنگ و ممتد به دلداري كسي از در نيامد
من تنهاي من تنها كسي بود كه هرشب در اتاقم پرسه ميزد
اگرچه از شما خانه خرابم دچار ياوه هاي بيجوابم
به خود اما به آنهايي كه بايد بدهكاري ندارم بيحسابم
پشيمان نيستم از آنچه بودم پشيمان نيستم از ماجرايم
همين هستم همين خواهم شد از نو اگر بار دگر دنيا بيايم
۱ نظر:
من میگم بدید من انرژی بفرستم براتون آخه :)
مراقب باش عزیزم مراقب! مثل من با سر زمین نخوری... ارام برو ارام
ارسال یک نظر