۱۳۸۹ مرداد ۲۱, پنجشنبه

همیشه لحظه آخر خدا نزدیکتر میشه

بازم یه ماه رمضون دیگه از راه رسید و با خودش لحظات روحانی افطار و سحر و بوی آش و حلیم و صدای اذان دم افطار رو آورد...رمضان سال گذشته رو تو دفتر گذروندم با کلی خاطره خوب که نه اما به یادماندنی...سال گذشته ماه رمضون یکی بود که حالا دیگه نیست...امشب به حنا میگفتم چقدر زود ادما رو فراموش میکنه و ادمای زندگیشو عوض میکنه...الان داره اون حرفایی رو که سال گذشته به من میزد به یکی دیگه میزنه...اما من فعلا میخوام تنها باشم تا مدتی که نمیدونم چقدر طول میکشه و از تمام دوستانی که این روزا تو این فکرن میخوان منو از تنهایی دربیارن میخوام بیخیال شن چون من اینقدر زود آدم زندگیمو عوض نمیکنم ...اینقدر زود خودمو نمیندازم تو یه رابطه دیگه...اینقدر زود همه چی یادم نمیره...که اگه جز این بود الان تنها نبودم...
خلاصه امشب بعد از نماز دست به دعا برداشتیم و گفتیم خدایا تو که از دل ما خبر داری پس اول این آرزوی مارو اجابت کن...اگر دیدی هیچ رقمه راه نداره خب راهکارش شاید این دومی باشه...بعد یک ساعت بعد دومی اتفاق میفته!!!!!!!آخه خداجونی من گفتم اول واسه اولی تلاشتو بکن شما سریع دومی رو میذاری تو دامن ما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این روزا یکی از دوستای اخوی که مدیرعامل یه شرکت معتبره پیشنهاد داده ما بریم بشیم وکیل و مشاورحقوقی شرکتش،بعد ما زنگ میزنیم به یکی از همکارا سوال کنیم راجع به قراردادو شرکت،میگه میخوای واسه اینکه تو تنها نباشی و مسولیتش رو دوش تو نباشه منم بیام بشم وکیل اونجا!!!!!!!مدیونی اگه فکر کنی نفعی واسم دارها!فقط واسه خاطر کمک به تو میگم!
اخوی رفته از یه دکتر دماخ آشنا و معروف وقت گرفته و زنگ زده میگه برو مطب بگو من خواهر مهندس...هستم بدون نوبت میری تو!بعد ما از ساعت 4 رفتیم گفتیم خواهر مهندس...هستیم تا بوق شب الف شدیم وقت ندادن بریم تو دکترو ببنیم میگن برو یه روز دیگه بیا!میگن ملت پول ندارن بعد میری تو مطب دکتری که کمتر از 5 میلیون تومن واسه دماغ عمل نمیکنه و تازه فکم روش اجباری عمل میکنه تا 10 میلیونی بسلفی،میبینی گوش تا گوش آدم نشسته و همینطور به خیل جمعیت اضافه میشه!!!!!!!
کلا این روزا سرکارم عجیب...

هیچ نظری موجود نیست: