۱۳۸۹ مرداد ۲۷, چهارشنبه

هر اندازه که خوبه عشق،همون اندازه بیرحمه

بین سریالهای امسال ماه رمضون فقط جراحت رو دوست دارم.تو این سریال موضوع خوبی رو مطرح کرده که شاید تو بیانش چندان هم موفق نبوده اما شروع خوبیه برای فکر کردن.حکایت جراحت حکایت زندگی خیلی از ماهاست،حکایت مادری که میخواد به جای همه تصمیم بگیره و زندگی کنه و فقط زندگی مشترک رو تو تولید مثل و ایجاد نوه میدونه،حکایت پسر بی اراده ای که وایستاده تا دیگران واسه اون و زنش و زندگیش تصمیم بگیرن،پسری که اینقدر عرضه نداره که به مادرش بگه بابا این زندگیه منه بذار خودم برای زندگیم تصمیم بگیرم،حکایت دختر مستاصلی که نمیدونه باید از عشقش بگذره یا همه تحقیرارو تحمل کنه و بمونه و بجنگه واسه پسری که یادش رفته بخاطر ارضای نیازش اون دختر از آینده اش گذشته و حالا اون پسر داره پشتشو خالی میکنه.زندگی خاله زنکی ایرانی یعنی این...یعنی اینکه مادر برای زندگی پسر تصمیم میگیره یعنی پسر اینقدر بی عرضه است که یه روزی پدر و مادر از ترس اینکه نکنه پسرشون چشم و گوشش وا بشه و دختری رو خودش انتخاب کنه دختر عموش رو واسش لقمه میگیرن و چند سال دیگه هم بخاطر بچه دار شدن تصمیم میگیرن اون دخترو از زندگی پسرشون بندازن بیرون،یعنی زندگی که فقط پسر حق داره و دختر هیچ کاره است،یعنی ادامه نسل و تولید مثل...
نمیدونم به کجا داریم میریم و ارزشها و حرمتها چی شدن...عشق و دوست داشتن و پیوند زناشویی داره چه مفهومی پیدا میکنه،فقط میدونم دیگه مردونگی و غیرت و پای عشق وایستادن تو پسرای ایرونی وجود نداره...اما میدونم اگه اون پسر توانایی بچه دار شدن رو نداشت اون دختر پاش می ایستاد و میگفت گور بابای بچه و حس مادری و خودش برای زندگیش تصمیم میگرفت

۱ نظر:

نویسنده یواشکی گفت...

فیلم که پر از ایراده اما من قبل از همه اینها به نظرم چه طوری می تونه اتفاق بیفته که تیو یه خانواده تا این اندازه سنتی دختر خانواده حاضر بشه با یه صیغه شفاهی که هیچ جا ثبت نشده با یه پسر بخوابه اونم در حدی که حامله بشه جکه به خدا به نظرم این سریالها همشون آبکی ان ملکوت که من رو یاد نمایشهای دوران ابتدایی ام می اندازه و این وسط فقط در مسیر زاینده رود فتحی را با یه داستان درست میبینم که کشش داره حداقل و تو از اول تا آخر راه حل هایی به نظرت نمیاد که انگار کارگردان فراموششون کرده باشه ! شد یه پست بعدن باید در مودش بنویسم