بالاخره رسیدیم به عید فطر و ماه رمضون تموم شد و من و حنایی یه کشف مهم کردیم...
طی یک حرکت انتحاری و پس از مطالعات فراوان من و حنا جونی فضای مناسب واسه روزه خواری نزدیک دانشگاه پیدا کردیم.
از این به بعد ماه رمضونا قرار ما بیمارستان امام،اولا که بوفه هاش بازن بعدشم همه در حال خوردن هست بدون استرس و مکان ما از کوچه های یوسف آباد منتقل شد.البته اگه تا سال آینده ماه رمضون عمری باقی باشه...
طی یک حرکت انتحاری و پس از مطالعات فراوان من و حنا جونی فضای مناسب واسه روزه خواری نزدیک دانشگاه پیدا کردیم.
از این به بعد ماه رمضونا قرار ما بیمارستان امام،اولا که بوفه هاش بازن بعدشم همه در حال خوردن هست بدون استرس و مکان ما از کوچه های یوسف آباد منتقل شد.البته اگه تا سال آینده ماه رمضون عمری باقی باشه...
۳ نظر:
اره بابا خیلی مکان با حالی یافتیم دوستش داشتم کاش از اول همون ورها رفته بودیم ! فک کن مردم چه مکانهایی می یابن من و تو چه مکانهایی !! خدا عقل بده
روزه؟!
ماه رمضان
چقدر سخته روزه داری
و چه سختتر است روزه خواری!!!
اینو عصر باید می گفتم
ارسال یک نظر