۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه

من اینجام

خدایا منو ببین من هستم من اینجام...شاید خیلی کوچیکم اما هستم ...
کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد
کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم
تو با دلتنگیهای من تو با این جاده همدستی
تظاهر کن ازم دوری تظاهر میکنم هستی
تو آهنگ سکوت تو به دنبال یه تسکینم
صدایی تو جهانم نیست فقط تصویر میبینم
یه حسی از تو در من هست که میدونم تورو دارم
واسه برگشتنت هر شب درارو باز میذارم


۲ نظر:

نگین گفت...

قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد
تمام پرسه های من کنار تو سلوک شد

Mental Stripes گفت...

وقتي توي اوج نا اميدي و ناراحتي هستي چيزي رو نميبيني . بيا يه لحظه همه چي رو فراموش كن . بيا بيرون از اين ميدون . از بالا به خودت نگاه كن . ببين واقعآ ارزش داره؟ ببين اگه ناراحتي و نشستن كاري انجام ميدادا تا حالا خيلي اتفاق ها ميفتاد . پس چرا نيفتاده؟ قوي باش . اون موقع ست كه ميتوني كوه ها رو هم جا به جا كني . باور كن